محل تبلیغات شما



خوب یادمه که چهارسال پیش همینجا نوشتم "باز میشه این در. صبح میشه این شب. صبر داشته باش" اون موقع خوشحال بودم. الان هم خوشحالم. همیشه سعی میکنم از انتخاب هام، هرچند خیلی سخت، راضی باشم. شعار میدم؟ بذارین بدم! دیگه بسسمه فرشته نبودن. دیگه بسسمه. دلم میخواد برم شهربازی سوار ترن هوایی بشم و فقط داد بزنم. اینقدر داد بزنم که اشکم دربیاد. که بفهمم زنده م و زندگی میکنم. خسته م. خیلی له و لورده م. کابوس شده همه چیز. همه فکرا. همه خیابونا. همه شهر. همه کشور. همه جهان. همه چیز. همه کس. علی زندوکیلی چی میخوند؟  پس بدین خنده هامو؟  خیلی لهم. بازم توکل .بازم خیر .بازم خدایا شکرت. دفترمو سیاه میکنم. بعد کم کم با مداد سفید میفتم به جونش تا قشنگ بشه. به خودم قول میدم. به خودِ فرشته. از این امتحان هم سربلند برای خودم بیرون میام. زندگی هنوز خوشگلیاشو داره. این بار یرای خودِ خودِ خودم.


به جمشید می‌ گیم: سر معرکه مهمون نمی‌ خوای دل‌مون گرفته؟ می‌ گه: بابا کجاش دل‌گیره؟ نگا نارنگیا رُ، نگا نارنجیا رُ، به‌ زبانِ حال با انسان سخن می‌ گه. خرمالو رُ ببین. می‌ گم: جمشید نارنجی چیه؟ مهر، آبان، وای از آذر؛ چه‌ جوری بگذرونیم امسالُ؟

رادیو چهرازی - یاد بعضی نفرات در گردش فصول


مهم نیست روزگار چقدر حالتون رو بگیره. مهم نیست چقدر افسرده باشین. مهم نیست چقدر بدبیاری و بدشانسی بیارین. مهم نیست احساس مزخرف بگیرین. مهم اینه که هربار بشینین و هر چند هزار بار که شده سریال فرندز رو ببینین تا حالتون خوب بشه. تا ده باره و صدباره هی بخندین و بگین گور بابای دنیا. همین دم رو غنیمت میشمرم و همه چیز رو عشقه! والا


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نوشته های یک منتقد